عروح


[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 5:42 ] [ tahere ]
[ ]

دوست صمیمی


[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 5:41 ] [ tahere ]
[ ]

مهماني


[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 5:31 ] [ tahere ]
[ ]

فدائیان یار

روي دوش خويش بس تابوت ها برداشتيم

دور باد از ما كه برداريم از اين راه دست

 

اعتقاد ماست آري! مي توان گاهي گرفت

صدهزاران دست را با سيصد و پنجاه دست

 

ماجراي كربلا اينگونه يادم داده است

گاه سر بايد فداي يار گردد گاه دست

 

 


[ چهار شنبه 27 خرداد 1394 ] [ 16:43 ] [ tahere ]
[ ]

عواصان دل

اين شبها وروزها حال وهوای شهر  بوی حبهه ، شهید وشهادت طلبی گرفته 

همه با چشمانی تر وملتمس به تابوتهایی که بوی عطرشان مشام دل را معطر 

می کند  ،می نگرند ودر سکوتی معنی دار با صاحبان آن عهد وپیمان میبندند....


[ چهار شنبه 27 خرداد 1394 ] [ 16:24 ] [ tahere ]
[ ]

عاجرانه

روزهاي پاياني شعبان است ،به آسمان مینگرم وبه دنبال ماه چدید می گردم ، به خودم می گویم 

شعبان گذشت اما آیا تو از خودیتهایت گذشتی؟آیا آماده ورودبه ماه جدید هستی ؟ به یاد این دعا می افتم:

اللهم إن لَم تکُن غَفَرتَ لَنا فیما مضی من شَعبانَ فَاغفِر لنا فیما بَقی مِنهُ


[ سه شنبه 26 خرداد 1394 ] [ 14:9 ] [ tahere ]
[ ]

مناجات

شعبان ماه مناجا ت با خداست تا قلب با سیر در حقایق مناجات

آماده ورود به ضیافت الهی شود.


[ یک شنبه 17 خرداد 1394 ] [ 22:49 ] [ tahere ]
[ ]

قلب سلیم

نشانه قلب سليم راضي شدن به مقدرات الهي است که عالم ملکوتش را پیدا کرده ،

وقتی خدا به او تنگی می دهدجزع وفزع نمی کند وصبر می کند و وقتی خدا به او وسعت

بدهدنمی گویدنمی خواهم ،چرا که می داند که جز خداکسی مصلحت نفس او را نمی داند

و از آنجا که خود را مالک فقر و غنا نمی بیند راضی به مقدرات الهی می شود .


[ یک شنبه 17 خرداد 1394 ] [ 22:4 ] [ tahere ]
[ ]

شرمنده گی یه جانباز

روز تولد سه ساله امام حسین علیه السلام من رو یاد خاطره ای از یه جانباز 70 درصد میانداره :

سال آخر حیات این جانباز عزیز که ما بهش میگفتیم بابا بود بر اثر یه بیماری که اثرات همون  جانبازیشون 

بود تو بیمارستانی درتهرون بستری بودند ،یادمه تو ماه محرم بود من سعی میکردم هر روز عصر به دیدنشون 

برم چون اونجا تنها بودند تو یکی از این ملاقاتها از من سوالاتی راجع به روضه هایی که می رفتم پرسیدند وقتی

بهشون گفتم که امروز روضه حضرت رقیه رو می خوندند زدند زیر گریه و گفتند: من هیچ غصه و ناراحتی ندارم جز این 

که نمی دونم واقعا وقتی از دنیا رفتم در حضور امام حسین علیه السلام شرمندگی در برابر حضرت رقیه رو چه کار کنم

وقتی یاد تاولهای پای ایشون تو بیابونهای داغ کربلا می افتم ، واقعا من شرمنده این بانو هستم که هیچ کاری نکردم برای 

اسلام ....

این رو در حالی می گفتندکه حدودا  بیست وشش سال فلج بودند وروی تخت افتاده بودند وبا انواع بیماریها دست وپنجه نرم میکردند.

 


[ شنبه 16 خرداد 1394 ] [ 21:8 ] [ tahere ]
[ ]

چشم به راه

  گر بیایی کویر خسته  شب

گلشن مهر و نور می گردد

گر بیایی به زیر پای طلوع

چاه ، راه عبور می گردد

گر بیـایی  سـتارگان  سحر

در نگاه تو رنگ می بازند

گـر  بیـایی کـبـوتـران  امـید

لانه ها را دوباره می سازند

آری ای صبح مهربانِ امید

مشـعـل  دلـفـروز  زیبـایـی

روحِ شعرِ ستاره و دریا

کعبه قـلب های شـیدایی

تو بیـا تا زِ پرتـوی رویت

شب تاریک ما سحر گردد

ورنه اِی مهرِ مهربان ، مهدی

بی تو هر لحظه تیره تر گـردد.

سلامتی و تعجیل در امر فرج مهدی فاطمه (عج)صلوات


[ دو شنبه 11 خرداد 1394 ] [ 15:45 ] [ tahere ]
[ ]

دلگرم به ولی

امروز روز جوانه به یکی روزش رو تبریک گفتم  وخواهر خطابش کردم بهش بر خورد و گفت چه طور فکر کردی 

که من خواهرت هستم مثل اینکه خیلی احساس جوونی میکنی !بهش گفتم من احساس نو جوونی میکنم 

جوونی به سن وسال نیست ،مهم اینه که آدم دلش جوون باشه که من این احساس رو دارم بخصوص که 

به دلم نگاه نکردم بلکه به اربابهام تو این ماه زیبای شعبان ومتولدین وکرمشون نگاه کردم با خودم گفتم :وقتی

پشتت به همچین ادمهایی نه ببخشید همچین فرشته هایی گرمه برا چی افسرده باشی ؟ اونا جوونت میکنن

پس برو دستت رو بگذار تو دست اونا تا عرش اعلا میبرمنت اونم جوان ، نه پیر


[ شنبه 9 خرداد 1394 ] [ 20:40 ] [ tahere ]
[ ]

جوانمرد ترین جوان

خبر أمد كه يلي مي آید     فاتح بی مثل می آید 

خبرآمد قمری می آید    روبهان !!شیر نری می آید

تا نگشتید در این بیشه شکار    بهترین راه فرار است فرار 

تا که عطر خوش کوثر آمد    همه گفتند پیمبر آمد 

همه گفتند که عیار آمد      از نجف حیدر کرار آمد

همه گفتند که اکبر آمد       اسدالغالب دیگر آمد 

 مات آن ماه منور گشتند     چند گامی به عقب برگشتند 

بسم رب الشهدا ..لب وا کرد     رجزش ولوله ای بر پا کرد


[ شنبه 9 خرداد 1394 ] [ 20:8 ] [ tahere ]
[ ]

انسانیت به روزهای سوم و چهارم و پنجم شعبان خیلی بدهکار است. 

روز تولد آدم‌هایی که اگر نبودند، فهمیدن خیلی چیزها سخت بود، شا

شاید محال بود حتی.

اگر نبودند، آدمیت چند پله از این‎جایی که هست پایین‌تر بود.
آدم‌هایی که تولدشان،
زندگی‌شان،
مبارزه‌کردن‌شان،
حرف‌زدن
و رفتارشان
و مرگ‌شان آرمان است،
حماسه است.

می‌شود همه‌ی زندگی‎‎شان را قاب کرد و زد به دیوار دنیا که تا آخر تاریخ همه بیایند و ببینند و دل‎شان اوج بگیرد.

آدمیت به آدمی که وسط معرکه بگوید مرگ با عزت را به زندگی با ذلت ترجیح می‌دهم و بعد سر و تن خودش را، بچه‌هایش را، برادرهایش را و یارانش- رویایی‌ترین صحابه‌ی تاریخ- را از دم تیغ بگذراند بدهکار است.

انسانیت به آدمی که بعد از یک‌‎دست شدن، بلند بگوید «اگر آن یکی دستم را قطع کنید هم دست از یاری حق برنمی‌دارم» بدهکار است.

آدمیت به آدمی که کلمه‌های بلند و راستش، در زیبایی و عمق، به وحی می‎مانَد بدهکار است.

این سه روز ماه شعبان را
شاید بشود به این فکر کرد
که چه واژه‌هایی بی‎مصداق می‎ماندند
اگر ولادت‌های تاریخی این سه روز
اتفاق نمی‌افتاد.


[ دو شنبه 4 خرداد 1394 ] [ 22:7 ] [ tahere ]
[ ]

بارش انوار

وقتی تو شبها و روزها ی مبارک می بینی هیچ دریافتی نداری برای اینه که هر کدام

از حواست به یه چیزی مشغول بوده  ونتونستی اون رو متمرکز وجمع وجور کنی....


[ جمعه 1 خرداد 1394 ] [ 16:49 ] [ tahere ]
[ ]